Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (4114 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
internationaler Straßenverkehr U ترابری بین المللی جاده ای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grenzüberschreitender Güterverkehr {m} U حمل نقل بار بین المللی بوسیله جاده
Autostraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
sich in die Kurve legen <idiom> U در پیچ جاده با موتورسیکلت وزن خود را به طرف درون جاده منتقل کردن
Straße {f} mit geteilten Richtungsfahrbahnen U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
Schnellstraße {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
mehrspurige Fahrbahn {f} U شاهراه چند خطی [جاده رفت کاملا سوا از جاده آمد است]
ausfahrender Verkehr {m} U جاده فرعی که از جاده اصلی بیرون آمده
einfädelnder Verkehr {m} U ادغام جاده فرعی به جاده اصلی
Durchgangsverkehr {m} U ترابری
Abtransport {m} U ترابری
Verkehr {m} U ترابری
Fuhrunternehmen {n} U شرکت ترابری
Fuhrunternehmer {m} U مقاطعه کار ترابری
Berliner Verkehrsbetriebe {pl} [BVG] U اداره ترابری برلین
Einreise {f} [in ein Land] U ورود [به کشوری] [اصطلاح رسمی] [ترابری]
international <adj.> U بین المللی
Internationaler Führerschein U گواهینامه بین المللی
Charta {f} U قرارداد بین المللی
Charter {m} U قرارداد بین المللی
im internationalen Vergleich U در معیارهای بین المللی
Weltbank {f} U بانک بین المللی
Nationalspiel {n} U مسابقه بین المللی [ورزش]
Internationale Raumstation {f} U ایستگاه فضایی بین المللی
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
Länderspiel {n} U مسابقه بین المللی [ورزش]
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Die SI-Einheit der Kraft ist das Newton. U یکای سیستم بین المللی نیرو نیوتن است.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Die Teilnehmerzahlen sind im internationalen Vergleich niedrig. U میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
Weg {m} U جاده
Wellenbrecher {m} U سد جاده
Bahn {f} U جاده
Straßensperre {f} U سد جاده
Ecke {f} U پیچ [جاده]
Bergstraße {f} U جاده کوهستانی
Graben {m} U خندق جاده
entlang dem Weg U در امتداد جاده
entlang des Weges U در امتداد جاده
Straßengraben {m} U خندق جاده
den Weg entlang U در امتداد جاده
Ausfallstraße {f} U جاده اصلی
Feldweg {m} U جاده کشتزار
Parkstraße {f} U جاده در پارک
Bergpfad {m} U جاده کوهستانی
Fahrbahn {f} U جاده اتومبیل رو
Fahrdamm {m} U جاده اتومبیل رو
Autoverkehr {m} U ترافیک [جاده]
Fahrweg {m} U جاده اتومبیل رو
Autostraße {f} U جاده ماشین رو
Spur {f} U راه [جاده ]
Die Antwort auf den Terrorismus muss bessere Geheimdienstinformation und bessere internationale Zusammenarbeit sein. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
Strassenarbeiten U نوسازی جاده [علامت]
Die Straßen sind verstopft. U جاده ها مسدود هستند.
Rastplatz {m} U جایگاه استراحت [در جاده]
Rasthof {m} U جایگاه استراحت [در جاده]
Bahnkörper {m} U جاده راه آهن
Wellenbrecher {m} U مانع روی جاده
Straßensperre {f} U مانع روی جاده
gewerblicher Straßenverkehr U ترافیک جاده تجاری
Umweg {m} U جاده [مسیر] انحرافی
Fahrstreifen {m} U یک خط جاده برای یک مسیر
Spur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Fahrspur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Straßengraben {m} U راه آب [کنار جاده]
Graben {m} U راه آب [کنار جاده]
Beschilderung {f} U علامت گذاری [جاده]
ankommender Verkehr {m} U جاده وسایل که می آیند
abgehender Verkehr {m} U جاده به راستای بیرونی
Er war in einen Verkehrsunfall verwickelt. U او [مرد] در یک تصادف جاده ای بود.
Fahrdamm {m} U وسط خیابان [زمین جاده]
Fahrbahn {f} U وسط خیابان [زمین جاده]
Straßenkarte {f} U نقشه جاده [میان شهرها]
Einfahrt {f} U جاده ورود [برای ماشین]
Autobahneinfahrt {f} U [شاه راه] جاده دسترسی
in den Graben fahren U با خودرو به خندق جاده رفتن
Dreick {n} U دوشاخه [در جاده ] [اصطلاح روزمره]
Lastzüge zusammenfalten U تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
Schlenker {m} U جاده [مسیر] انحرافی [اصطلاح روزمره]
von der Straße abkommen U از جاده منحرف شدن [ترا فیک]
Autoverkehr {m} U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
Bahnübergang {m} U محل تقاطع جاده یا خیابان با ریل
Fahrradstreifen {m} U راه دوچرخه [در پیاده رو ی زمین جاده]
Spur halten U روی خط جاده ماندن [اتومبیل رانی ]
Der Wagen konnte nicht abgenommen werden. U خودرو امتحان جواز صلاحیت در جاده را رد شد.
Verkehr {m} U رفت و آمد [مثال در جاده یا خیابان]
Radfahrstreifen {m} U راه دوچرخه [در پیاده رو یا زمین جاده]
Falschfahrer {m} U راننده ای که بر خلاف جهت جاده رانندگی می کند
Velostreifen {m} [auf der Fahrbahn] U راه دوچرخه [روی زمین جاده] [در سوییس]
Breitspurbahn {f} U فاصله بین دو خط راه آهن [معیار بین المللی]
ein Fahrzeug abnehmen lassen U خودرویی را برای جواز [صلاحیت در] جاده امتحان کردن
Rettungsgasse {f} U راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
den Güterverkehr von der Straße auf die Schiene verlagern U حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
eine Kurve schneiden <idiom> U در پیچ جاده ای ماشین را به درون راه راندن تا با سرعت بیشتر رانندگی بشود [اصطلاح روزمره]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
einstellbares Rad U چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com